آلاله

زندگینامه شهید والامقام ابراهیم واحدی

ابراهیم در یکم تیر ماه سال ۱۳۴۴ در روستای هلان از توابع شهرستان اهر چشم به جهان باز کرد. ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود و چون معلم روستا رفت ایشان نتوانست تحصیل کند و به دامداری مشغول بود وقتی سن سربازی او رسید به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت و خیلی فرزند خوبی بود و به همه کمک می کرد و خیلی فداکار بود. ایشان دو بار به مرخصی آمدند، ۱۵ روز مانده بود به تمام شدن سربازیش که آمد روستا و قرار شد که برود از تبریز پایان خدمت خود را بگیرد و بعد برود مشهد زیارت کند و برگردد ولی ایشان در تاریخ بیست و دوم تیر ماه سال ۱۳۶۷ در محل فکه بر اثر حملات جنگی شربت شهادت را نوشیدند و هنوز هم جسد ایشان پیدا نشده و هنوز هم چشم به راه مانده ایم.

گفتی که بین دوست داشتن و عاشق شدن فاصله است و من یقین دارم که عشق تو را به وادی خون کشانده بود که خود نوشتی «من در این جا (جبهه) فهمیدم دوست داشتن و عاشق شدن چقدر فرق دارد، در راه معشوق جان باید داد» چون عشق حق در وجود شعله ور بود خودت فراموشت شده هزار جان می خواستی تا فدای او کنی. هزار بار زندگی می خواستی تا در راه او کشته شوی، گفتی که «در راه معشوق جان باید فدا کرد. راهی که انتخاب کرده بودم رسیدم و امیدوارم در این راه لیاقت شهادت را داشته باشم و اگر ان‌شاءالله به همچون مقامی نائل آمدم راهی بود که خودم انتخاب کرده ام، بر من گریه نکنید، شادی کنید که پیش معشوقم پر کشیده ام.» و چه زیباست لباس دنیایی تن را کندن و سبکبال و عاشق با پیکری پاره پاره و غرق در خون پیش معشوق پر کشیدن.