آلاله بلاگ

بیا با گل لاله بیعت کنیم... که آلاله ها را حمایت کنیم...

شهید اسماعیل تیموری
شهدای خداآفرین

شهید اسماعیل تیموری

 

زندگینامه شهید بزرگوار

شهید اسماعیل تیموری در تاریخ  ۱۳۳۵/۰۳/۰۵ در  روستایی به نام همدان که یک روستای دور افتاده و در یک منطقه محروم قرار گرفته است به دنیا آمد و بعد از آنکه بزرگ شد در روستاهای دیگری به نام خمارلو مشغول به تحصیل گردید و تا چهارم ابتدایی با آن مشکلات که تقریباً ده کیلومتر فاصله دارد درسش را ادامه داد و بعداً به علت گرفتاری خانوادگی و صعب العبور بودن راه‌ها نتوانست به تحصیل خود ادامه بدهد دبستان روستای همدان، هم اکنون به نام مبارک این شهید بزرگوار تزئین شده است. وی همیشه و از اوایل زندگی خود علاقه زیادی به اسلام و قرآن داشت و همیشه در نمازها و عبادت‌های خود هیچ گونه سستی از خود نشان نمی داد و همچنین وی عدالت را در همه موارد در شئونات زندگی سرلوحه کار خود می ساخت و مردم را به سوی خدا دعوت میکرد و به هیچ نحوی راضی به ضایع شدن حقی از مردم نمی شد و به عدالت در میان مردم قضاوت میکرد و وی که علاقه زیادی به امام و انقلاب داشت و در اوایل انقلاب به کادر ژاندارمری استخدام شد که بعد از دو سه سال سرپرستی پاسگاه مفروضلو را بر عهده گرفت و عدالت را اجرا نمود و مشمولینی را که از زیر پرچم اسلام فرار کرده و یا به خدمت سربازی نمی رفتند به سربازی فرستاد و وی که سرپرست دو خانواده بود و علاقه زیادی به جبهه و جنگ داشت ولی مشکلات خانوادگی مانع از آن میگردید و بالاخره وجدانش تحمل نکرد و در تاریخ ۱۳۶۴/۰۶/۱۰ به جبهه حق علیه باطل اعزام گردید که در کردستان مدت هشت ماه با رژیم بعثی عراق در جبهه جنگ حق علیه باطل جنگید که بالاخره در تاریخ  ۱۳۶۵/۰۲/۰۵ در منطقه بانه به مقصد و هدف خود که همانا شهادت بود نایل آمد.

 

وصیت نامه شهید بزرگوار

شهادت ارثی است که از اولیاء به ما رسیده است امام خمینی

با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و با درود و تحیات وافر به شهیدان گلگون کفن انقلاب اسلامی ایران که جهان را با خون خودشان آبیاری مینمودند. لذا من مدت خدمتم را در پاسگاه ژاندارمری خدا آفرین بطور صادقانه به انجام دادم و سپس از چند سال بعنوان سرپرست پاسگاه عهده دار امورات پاسگاه غروضلو گردیدم و مدت خدمتم را در نظر گرفتن خون پاک شهیدان با تلاشهای شبانه روزی در خصوص مشمول گیری و در مورد فحشا و غیره انجام میدادم و شب و روز فکرم سرکوبی منافقین در منطقه و عده اجازه ابلوک که وجود داشتند و در تلاش و فکر دفاع حق مرحومینی بودم و پیروزی رزمندگان را از خدای بزرگ میخواستم حال که در مورخه ۱۳۶۴/۰۶/۱۰ از این منطقه به کردستان به جبهه حق علیه باطل اعزام میشوم مضافاً که در مقابل تلاشهای من بطور تشویق و تقدیم کردند و نیز من انتظار دارم راه شهیدان را ادامه بدهم و سفارش من به خانواده ام این است که پشت سر من اظهار ناراضایتی نکنند و بگویند با مصلحت ما به جبهه رفته است و از بچه های من مواظبت کنند تا زندگی خودشان را بطور سخت و مشقت بار نگذارند. از اقوام و قوم خویشان و از برادران خودم خواهشمندم که از بچه های من مواظب باشند تا گرفتار نشوند و از کلیه اقوام خود میخواهم که سنگر بنده را خالی نگذارند و از امام و انقلاب دفاع کنید و برای سرکوبی دشمنان و منافقین شبانه روزی تلاش کنند و از مادر و خواهرانم می خواهم که حضرت فاطمه و حضرت زینب را بیاد آورند و پشت سر من زیاد گریه و زیاری نکنند.

تقدیم از طرف خانواده شهید اسماعیل تیموری

 

صفحه شهید بزرگوار در سامانه ملی شهدا


مطالب مرتبط

لینک کوتاه

برچسب‌ها
نظرات
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.