آلاله بلاگ

بیا با گل لاله بیعت کنیم... که آلاله ها را حمایت کنیم...

شهید اسلام میرزایی
شهدای خداآفرین

شهید اسلام میرزایی

 

شهید وارسته اسلام میرزایی فرزند گرانقدر رستم در تاریخ دوم مهر ماه سال ۱۳۴۴ در یک خانواده فقیر و مذهبی در قریه همنشین از توابع شهرستان سرسبز خداآفرین دیده به جهان گشود والدینش به خاطر عشق و علاقه زیاد به دین مبین اسلام نام وی را اسلام گذاردند بعلت نبود مدرسه در زادگاهش در مهر ماه سال ۱۳۵۰ در سنگر علم و دانش دبستان دولتی روستای ابریق جدید ثبت نام نمود و از همان ابتدای شروع تحصیل فراغت و زیرکی خود را در درس خواندن نشان داد و همواره جزو ممتازین دبستان شناخته می‌شد در سال ۱۳۵۵ به علت محرومیت منطقه و نبود مدرسه راهنمایی جهت ادامه تحصیل عازم شهر کلیبر و در مدرسه راهنمایی کلیبر به تحصیل پرداخت به‌ علت فقری که گریبانگیر خانواده بود تمام احتیاجات وی از روستا تامین می شد و به‌ صورت دو بار در ماه پدر شهید فاصله حدوداً شش فرسخی قریه همنشین-کلیبر را طی می نمود و آذوقه‌ های معیشتی وی را تامین می‌کرد.

سال سوم راهنمایی وی مصادف با وقوع انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) بود. به علت علاقه وافر شهید به آرمان‌های انقلاب و امام، ایشان در راهپیمایی‌ها و تظاهرات ضد رژیم پهلوی شرکت می‌کردند و با حضور در مراسمات مذهبی در مسجد جامع کلیبر و شرکت در جلسات شبانه مسجد زمینه ساز ورود انقلاب اسلامی به منطقه بودند و مانند سایر مردم با پیروزی انقلاب به جشن و خوشحالی می پرداختند و سعی در نشان دادن اهداف و آرمان های انقلاب به اهالی منطقه خویش بودند مجدداً با پیروزی انقلاب به کلیبر عزیمت نموده و در دبیرستان شهریار که بعدها به نام شهید دکتر بهشتی تغییر نام یافت ادامه تحصیل دادند و توانستند دوره متوسطه را در آن دبیرستان به اتمام برسانند و در سال هزار و سیصد و شصت و دو موفق به کسب دیپلم در رشته علوم تجربی گردیدند.

در مورخه بیست و هشتم اسفند ماه سال ۱۳۶۴ از حوزه نظام وظیفه خمارلو ثبت نام نمودند و خدمت سربازی را بر خود وظیفه شرعی و قانونی دانستند و بر خود تکلیف نمودند که در جبهه حق علیه باطل حضور یابند. دوره آموزشی را در پادگان گروه ۴۱۱ مهران رزمی بروجرد به اتمام رسانیدند و پس از پایان آموزش به محور عملیاتی مهران (ایلام صالح آباد) اعزام شدند. سرانجام پس از پنج ماه و بیست و هشت روز خدمت مقدس صادقانه سربازی در شانزدهم شهریور ماه سال ۱۳۶۵ در محور مهران در اثر برخورد بامین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 

خاطراتی از زبان پدر شهید بزرگوار

زمانی که فرزند شهیدم اسلام برای تحصیل در شهرستان کلیبر به‌ سر می برد در زمستان های سرد و سوزناک منطقه کوهستانی کلبیر، با دستان و زانوانم یخ‌های رودخانه را میشکستم و احتیاجات روزمره ایشان را با پای پیاده راه‌ های صعب العبور و مسافت طولانی همنشین تا کلیبر را طی می نمودم و تامین می کردم. تلاشم بر این بود که با سواد تربیت شود و بر علوم هستی آگاهی داشته باشد و بتواند با برتری علمی خود در مقابل دشمن لعین و جاه طلبان جاهل بایستد و وی نیز چنین نمود و در سال ۱۳۶۲ با کوله باری از تجربه و دانش با اخذ مدرک دیپلم در رشته علوم تجربی به منزل بازگشت.

وی در زمان تعطیلی مدارس به زادگاه خود باز میگشت و در کارهای کشاورزی مرا یاری می‌نمود و در انجام کارهای محوله جدی بود و در اندک زمانی که می یافت به پای سخن بزرگان می‌نشست و از گذشته ها می شنید و به تاریخ اهمیت خاصی میداد و نیز احترام خاصی برای ریش سفیدان و بزرگان محل از خود نشان می داد و می گفت هر چقدر که در توان داریم باید به یاری کهنسالان و ریش سفیدان بپردازیم و بارها سالخوردگان را بر کول خود سوار مینمود و از آب رودخانه که پل ارتباطی نداشت عبور می داد.

به من و مادرش نیز بسیار ارزش قائل بود و میگفت ارزش و مقام و منزلت پدر و مادر نزد خداوند بلند مرتبه بسیار بالاست و هر چقدر تلاش کنم که ذره ای از زحمات شما را جبران کنم هرگز نتوانم ولی با این همه اگر به جایی رسیدم اول از خداوند تبارک و تعالی و شما پدر و مادر گرامیم قدردانی خواهم نمود. اکنون سخنان وی را درک میکنم که وی چقدر بلند نظر بوده است و افتخار میکنم که ما را نزد شهدای اسلام و کربلا رو سفید نمود و خداوند تمامی شهدای گلگون کفن را قرین رحمت لایزال خویش گرداند.

 

خاطراتی از زبان مادر شهید بزرگوار

زمانی که فرزند شهیدم اسلام درسش را با موفقیت به اتمام رساند خود را آماده و مهیا می نمود که به خدمت سربازی برود به وی گفتم اکنون کشور در وضعیت جنگی قرار دارد تو درس خوانده ای و با سواد هستی و نیازی نیست که به صحنه نبرد بروی بمان و در مکانی دیگر مشغول به‌کار شو که چنین جوابم را داد: مادر مهر و محبت مادری شما را وادار به گفتن چنین سخنانی می‌کند اگر ما به‌خاطر دلسوزی های مادرانه در نبرد حق علیه باطل حضور نیابیم چه کسی در مقابل دشمنان خونخوار اسلام بایستد و از آرمان های انقلاب و کیان و ناموس ملت دفاع کند سرانجام با سخنان خود مرا نیز راضی نمود و مشتاقانه لباس مقدس رزم را به تن نمود و در راه پیروزی خون بر شمشیر، خون خود را نثار درخت تنومند انقلاب اسلامی نمود.

 

لینک های مرتبط با شهید بزرگوار
لینک کوتاه

برچسب‌ها
نظرات
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.